Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@23:46:51 GMT

به خاطر پول و شهرت بازیگر نشدم

تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۴۲۱۸

به خاطر پول و شهرت بازیگر نشدم

این شب‌ها برنامه «مدار بسته» با محتوای اجتماعی و سرگرم‌کننده و اجرای حسین رفیعی، هنرمند باسابقه و نام‌آشنای تلویزیون از شبکه ۲ سیما پخش می‌شود.

به گزارش ایسنا، ‌همشهری نوشت: این مجری کاربلد، در این برنامه هم مثل بقیه کارهایش با اجرای شاد، جذاب و پرانرژی مخاطبان بسیاری را پای تلویزیون نشانده است. به این بهانه با او که اولویتش کار برای کودکان است و در ۳ دهه اخیر برنامه‌های محبوبی در این ژانر ارائه کرده، درباره فعالیت حرفه‌ای، زندگی شخصی و دغدغه‌هایش گفت‌وگو کردیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

رفیعی هنگام مصاحبه طبق انتظار شاد و پرانرژی بود، ولی هرجا صحبت از کودکان به میان می‌آمد، با یادآوری رنجی که همواره بر کودکان بی‌گناه سراسر جهان تحمیل شده، متاثر می‌شد و لحن کلامش بوی غم می‌گرفت.

* برای آن دسته از مخاطبانی که «مدار بسته» را ندیده‌اند، این برنامه را چطور معرفی می‌کنید؟

یک بخش برنامه گپ‌وگفت صمیمی مجری با مهمان است. یک بخش دوربین‌ مخفی با موضوعات اجتماعی و طنز مثل «مهارت نه گفتن»، «مشکلات خانوادگی»، «زیرمیزی گرفتن» و «ترس» که من و محمد شعبانپور با گریم بین مردم رفته‌ و آن را ضبط کرده‌ایم. دوربین مخفی‌ها واقعا چالش‌برانگیزند و نشان می‌دهند مردم ما چقدر مهربان و دوست‌داشتنی هستند.

* در یکی از دوربین مخفی‌ها به‌عنوان پیرمردی که ترس از فضای بسته دارد در آسانسور حالتان بد ‌شد و مردم سعی ‌کردند به شما کمک کنند. از اتفاقات پشت دوربین آن روز برایمان بگویید.

در آن قسمت پیرمردی بود که به‌قدری همذات‌پنداری کرد که وقتی دید حالم من بد شده، به گریه افتاد. من خودم خجالت کشیدم و گفتم اجازه بدهید پخش نکنیم؛ چون حفظ کرامت انسان‌ها برایمان مهم‌تر است. البته اتفاقات بامزه هم زیاد داریم؛ مثلا در دوربین مخفی‌ای که من می‌خواستم همسرم را طلاق بدهم، پیرمردی با عصبانیت و پرخاش می‌گفت: «خجالت بکش، آدم که زنش را طلاق نمی‌دهد و... » و می‌خواست کتکم بزند.

* در ۳ دهه حضور در تلویزیون در قامت بازیگر و مجری حاضر بودید. خودتان را بیشتر بازیگر می‌دانید یا مجری؟

همیشه گفته‌ام بازیگری بوده‌ام که نقش یک مجری را بازی می‌کردم، اما چون به‌عنوان مجری بازیگر وارد این عرصه شدم، کارهای سینمایی و تلویزیونی کمتر به من پیشنهاد شد؛ البته هیچ‌وقت فکر نکردم مجری هستم یا بازیگر چون همیشه گمان دارم به‌عنوان هنرآموز در این عرصه در کنار آدم‌های بزرگی کار کرده و آموخته‌ام.

* به‌زعم خودتان سکوی پرتاب‌تان در دنیای بازیگری کدام برنامه بود؟

یک مجموعه به نام ۳۹ بود که همراه بیژن بنفشه‌خواه، مهران غفوریان، کیهان ملکی، زنده‌یاد علی سلیمانی و... بازی کردیم و سال ۱۳۷۲ از تلویزیون پخش شد.

* با کدام برنامه درمیان مردم شناخته شدید؟

سال ۱۳۷۷ بعد از اجرای برنامه نیمرخ شخصیت فَه‌فَه، حسابی گل کرد و هنوز هم بچه‌های دیروز مرا با نام فَه‌فَه می‌شناسند. جالب است خیلی‌ها هنوز که مرا می‌بینند اسمم را شاید یادشان نیاید و می‌گویند شما همان فَه‌فَه هستید.

* با توجه به اینکه در ۲ ژانر کودک و بزرگسال کار کرده‌اید، اگر همزمان کار بزرگسال و کودک پیشنهاد دهند، کدام را انتخاب می‌کنید؟

قطعا کار کودک را انتخاب می‌کنم؛ حتی اگر پولش کمتر باشد.

* چرا اولویت‌تان کار برای کودکان است؟

چون گرایش تحصیلی‌ام هنر برای کودکان است و سال‌ها در این حوزه تجربه و مطالعه داشته‌ام. علاوه بر این، معتقدم مظلوم‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین موجودات عالم بچه‌ها هستند. باور دارم که برای ورود به دنیای کودکان باید وضو بگیری؛ چون پاک‌ترین جاست.

* پیش آمده که از اجرای نقش یا برنامه‌ای پشیمان شوید؟

خیر، از بازی‌ها و اجراهایی که کرده‌ام، دفاع می‌کنم. در هر کاری صدِ خودم را گذاشته‌ام و عاشقانه کار را انجام داده‌ و کارم را به بهترین نحو تمام کرده‌ام؛ چون معتقدم امضای هر شخص پای کارش است؛ درست مثل خلق یک اثر نقاشی.

* صحبت از نقاشی شد. حرفه دوم شما نقاشی است؟

بله از سال ۱۳۶۸ گالری نقاشی دارم و به لطف حمایت و راهنمایی‌های پدرم نقاش موفقی بودم.

* پس به‌خاطر پول و شهرت وارد بازیگری نشدید؟

به هیچ عنوان. قبل از اینکه وارد عرصه بازیگری شوم، به‌عنوان نقاش شناخته شده بودم و مصاحبه می‌کردم. در کنار پدرم هم کار مرمت اشیای عتیقه، آنتیک و نقاشی انجام می‌دادم. خدا را شکر می‌کنم که همیشه حمایت پدرم بالای سرم بوده و هیچ‌وقت نیاز مالی نداشتم. با افتخار کارگر و هنرجوی پدرم هستم و او را استاد صدا می‌زنم.

* پیداست خیلی به پدرتان افتخار می‌کنید.

بله خیلی زیاد. پدرم در ۸۰ سالگی هنوز کار می‌کند. با وجود اینکه نیاز مالی ندارد، اما حتی روزهای جمعه هم به کارگاه می‌رود. همیشه در کار و تلاش الگو و مشوق بچه‌هایش بوده و هست.

* خودتان را هم پدر موفقی می‌دانید؟

تلاش کرده‌ام که باشم. یک دختر به نام نارگل و یک پسر به نام باربد دارم که در کار و زندگی دنبال علایق‌شان هستند و من هیچ‌وقت مجبورشان نکردم کاری را که فکر می‌کنم درست است، انجام دهند و فقط حمایتشان کرده‌ام.

* بچه‌هایتان در کار هنری دنباله‌روی شما نبودند؟

نه، اصولا بچه‌های ما بازیگرها، دنبال بازیگر شدن نمی‌روند. باربد کوچک‌تر بود، نقاشی می‌کشید و نمایشگاه داشت، اما کم‌کم تمایلش عوض شد و سراغ ورزش رفت؛ الان هم دانشجوی روانشناسی است. دخترم نارگل هم گرافیک می‌خواند و به موسیقی هم علاقه‌مند است.

* اوقات‌فراغت‌تان را چطور می‌گذرانید؟

ما بچه‌های دهه ۴۰ طوری بزرگ شده‌ایم که اوقات‌فراغت در خانه کار می‌کنیم و هر چیزی که خراب شود را خودمان درست کنیم. به‌اصطلاح همه‌فن حریف هستیم و تقریبا هر کاری از سیم‌کشی و نجاری تا بنایی و لوله‌کشی را بلد هستیم. (می‌خندد)

ما نسلی هستیم که برای تولد ۴ سالگی‌مان پارچ و لیوان هدیه می‌گرفتیم.

* اهل سفر هستید؟

بسیار زیاد. تقریبا به همه جای ایران سفر کرده‌ام و ماه‌های فروردین و اردیبهشت که بهترین ماه‌ها برای سفر کردن است، کار کمتر قبول می‌کنم تا به سفر برویم.

* در میان کار برای تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی، اولویت‌تان کدام است؟

همه اینها که گفتید رسانه و فارغ از بعد آموزشی و فرهنگی‌شان، سرگرم‌کننده هستند. برای من قالب کار فرق نمی‌کند؛ چون به‌عنوان مجری- بازیگر طنز تکلیف معلوم است. باید کارهایم مردم را سرگرم کند و بخنداند. خیلی می‌شنوم که می‌گویند: «آقا به اون برنامه‌تون ما خیلی خندیدیم» یا «اون برنامه‌تان خیلی بامزه بود و...» و من از این بابت که با لحظه‌های شاد مردم در ذهنشان ثبت شده‌ام، خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم.

* به‌عنوان یک پیشکسوت، فکر می‌کنید برنامه‌سازان رسانه ملی اکنون چقدر به مخاطب اهمیت می‌دهند؟

رادیو و تلویزیون یا هر پلتفرمی که می‌خواهد تولید محتوا کند، باید اول مخاطب‌شناسی انجام دهد؛ اینکه چند نفر بنشینند در اتاق فکر و به سلیقه خودشان تولید محتوا کنند، درست نیست. جمعیت ایران ۸۶ میلیون نفر است که همه‌ ساکن تهران نیستند و جمعیت تهران هم همگی ساکن شمال شهر نیستند و ... بخش وسیعی از مخاطبان تلویزیون از شهرستان‌های دور و نزدیک و روستاها هستند. با افتخار می‌گویم رسانه ملی در همه جای دنیا فاخرترین رسانه است؛ چون گسترده‌ترین مخاطبان را دارد و برای کل کشور برنامه و محتوا تولید می‌کند. مخاطبان هم نباید از زاویه خودشان به همه برنامه‌های تلویزیون نگاه کنند. شاید آن برنامه‌ای که به درد یکی نمی‌خورد، به درد دیگری که در فلان شهر یا روستا زندگی می‌کند، بخورد.

* در آستانه ۵۴ سالگی چه آرزویی دارید؟

آرزو می‌کنم هیچ فرزندی بدون پدر و مادر نباشد. خیلی تلخ و ترسناک است که بچه‌ای احساس کند پدرش شب به خانه نمی‌آید یا مادرش دیگر کنارش نیست. ترسناک‌تر اینکه به‌خاطر نوع تفکر خودمان بچه را در شرایط سخت قرار بدهیم و برای اینکه دل خودمان را راضی کنیم بگوییم باید سختی بکشد تا آدم موفقی شود. اینطور نیست. این روزها که بداخلاقی‌ها نسبت به بچه‌ها زیادشده، می‌گویم خدایا کاری کن دل هیچ بچه‌ای در دنیا از ترس نلرزد، هیچ بچه‌ای شب گرسنه نخوابد، هیچ بچه‌ای از دوری پدر و مادرش اشک نریزد و ... بچه‌ها روشنایی زندگی هستند. بچه‌ها را جدی بگیریم.

چند بار خانه‌مان را آتش زدم!

حالا را نبینید که حسین رفیعی در اجراها و برنامه‌هایش بسیار پرشروشور و پرانرژی به‌نظر می‌رسد، این هنرمند از کودکی هم همین ویژگی را داشته و به قول خودش بیش‌فعال و بازیگوش بوده است. او با مرور خاطرات کودکی لبخندزنان می‌گوید:‌ «از بچگی دلم می‌خواست از هر کاری سر دربیاورم و کارهای خطرناک و عجیب و غریب می‌کردم. به‌خاطر علاقه‌ام به آتش‌بازی، چند بار خانه‌مان را آتش زدم و برای همین مادرم همیشه نگران بود که اتفاقی برایم نیفتد. یاد هست یک سالی که خیلی برف آمده بود، تحت‌تأثیر فیلم‌های آن دوره خواستم قهرمان بازی دربیاورم و از پشت‌بام پریدم روی کپه برفی که در کوچه بود. فقط شانس آوردم که یکی از همسایه‌ها مرا دید وگرنه زیر تپه‌ای از برف یخ می‌زدم. چون پدرم گواهینامه نداشت از ۱۲ سالگی رانندگی می‌کردم و راننده پدرم بودم. موتورگازی و دنده‌ای هم می‌راندم و خلاصه کارهایی می‌کردم که اهل محل و فامیل می‌گفتند: این پسر چرا آرام و قرار نداره و اینقدر شیطونه؟

کاش در این دوره به دنیا نمی‌آمدم!

بیشتر هنرمندان روحیه لطیف و حساسی دارند؛ حالا اگر با کودکان هم سر وکار داشته باشند، نسبت به موضوعات مرتبط با کودکان حساس می‌شوند؛ درست مثل حسین رفیعی که در مدت مصاحبه بارها از درد، رنج و مظلومیت کودکان حرف می‌زند. او درباره درد و رنج کودکان غزه می‌گوید: «در هر جای دنیا بداخلاقی‌هایی که نسبت به کودکان مظلوم می‌شود دل هر انسانی را به درد می‌آورد. چطور می‌شود یک انسان نسبت به کودکانی که مظلوم و معصوم هستند، بی‌رحمانه و ناجوانمردانه بتازد.» این هنرمند که از یادآوری رنج کودکان مکدر شده، می‌گوید: «کاش در این دوره به دنیا نمی‌آمدم و شاهد این حجم ظلم به کودکان نبودم.»

نوستالژی کودکی پیرزن ۹۰ ساله!

وقتی از رفیعی می‌خواهیم از برخورد مردم در کوچه و خیابان خاطره تعریف کند، اینطور می‌گوید: «خاطره که زیاد است، خیلی‌ها می‌گویند ما بچه بودیم شما را در تلویزیون دیدیم. یادم هست یک‌بار پیرزنی ۹۰ ساله به من گفت «تو نوستالژی دوران کودکی من هستی!» اول تعجب کردم، ولی بعد با خودم گفتم حتما او مرا ۲۰ سال پیش و وقتی ۷۰ ساله بوده در تلویزیون دیده و از آن دوره به عنوان دوران کودکی یاد می‌کند. یک‌بار هم برای برنامه «صبح آمد» صبح‌های زود به تلویزیون می‌رفتم که برف شدید آمده بود و در برنامه بچه‌ها با گلوله برف مرا می‌زدند که یک‌دفعه یک آقای عصبانی آمد و گفت: «خجالت نمی‌کشی من صبح‌ها از زیر پتو تلویزیون می‌بینم و تو همش داری برف بازی می‌کنی ... برو بگیر بخواب دیگه ... اعصاب ما را خرد کردی! »

گذر عمر

برای هنرمندان پرمشغله‌ای که چند دهه با مردم سروکار داشته‌اند، برخی حرف‌ها و یادآوری‌های مخاطبان گاهی موجب حیرت می‌شود. رفیعی هم یکی از خاطراتش را چنین مرور می‌کند: «برخی از رفتارهای مردم یادآور گذر عمر است و آدم را حیرت‌زده می‌کند؛ مثلا سال‌ها پیش یک کاراکتری داشتم به اسم «جیم جمل»، یادم هست به یک سفر خارجی رفته بودم یک پسربچه ۵-۶ ساله از من خواست کلاهم را به او بدهم. چند سال بعد دوباره باز به همان کشور رفتم. آقایی بچه به بغل آمد جلو و گفت: «یادت هست کلاهت را به من دادی؟ حالا یک کلاه هم به پسرم بده.» و من تعجب کردم که این ۲۰ و اندی سال چقدر زود گذشته است ...»

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: برنامه مدار بسته حسین رفیعی بیژن بنفشه خواه شبکه 2 سیما رژیم صهیونیستی فلسطين آمريكا بچه ای بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۴۲۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کاش تلویزیون، این مدلی نبود

امروز روز مهمی برای فوتبال ایران در عرصه باشگاهی است؛ با توجه به اهمیت دیدار‌هایی که قرار است برگزار شود، ممکن است سرنوشت قهرمان این دوره از بازی‌های لیگ برتر مشخص شود. دست بر قضا دو بازی بسیار مهم هم قرار است برگزار شود که هر دو تأثیرگذار و تعیین‌کننده خواهند بود. یکی در تبریز که استقلال صدرنشین با تراکتور مچ‌اندازی می‌کند و دیگری در تهران که سپاهان به مصاف پرسپولیس می‌رود.

برگزاری هر دو دیدار در یک روز، چهارشنبه بزرگی را رقم زده و با توجه به حساسیت موجود در جدول رده‌بندی، اهمیت این دیدار‌ها را اگر از دربی بیشتر نکند، دست‌کمی از آن هم ندارد. این دو بازی با توجه به حضور تماشاگرانی که برای گرم‌شدن میدان پا به ورزشگاه می‌گذارند، ویترین مناسبی برای تبلیغ این رشته ورزشی در ایران است. البته که با توجه به رشد فضای مجازی، چنین ویترینی بیش از گذشته در عرصه بین‌المللی معرفی شده، ولی فرصت بی‌نظیری بود که بتوان از کنار آن بیشترین بهره را برای معرفی چهره دیگری از ایران برد.

قبل از ادامه مبحث همین ابتدا باید تکلیف را مشخص کرد که چنین روایتی با علم و آگاهی از این موضوع پیاده می‌شود که فوتبال مثل قبلا دغدغه کوچه و بازار نیست. درست در روز‌هایی که سفره‌ها کوچک‌تر شده‌اند، خیلی نیاز به دلِ خوشی است تا برای بازی‌های لیگ برتر، مثل سابق سرودستی شکسته شود. با علم به این موضوع، ولی بازهم می‌شد از این فرصت، استفاده درخوری کرد به شرط آنکه تلویزیون، این مدلی نبود.

این مدلی بودن تلویزیون در چند مورد خلاصه می‌شود؛ اول و مهم‌ترین آن‌ها انحصارطلبی است. صداوسیما سال‌های زیادی است که اجازه تأسیس و رشد شبکه‌های خصوصی را نمی‌دهد و همه چیز باید تحت سیطره‌اش قرار بگیرد. حتی اگر قرار به فعالیت بر بستر اینترنت هم باشد، باز باید این نهاد نیمچه چراغ سبزی نشان دهد. ناگفته پیداست که چنین نگاهی، روایت را یک‌سویه و رفته‌رفته مخاطب را دلسرد می‌کند. نگاه تکراری به وقایع با چهره‌های برمدار مانده، اجازه ذوق‌زدگی از مخاطب را می‌گیرد.

پیامد اصلی آن، ریزش مخاطب است. اتفاقی که چندسالی است رخ داده و به گواه آمار همین نهاد و البته اظهارات مسئولان رده‌بالایش، برنامه‌ها دیگر مخاطب چندانی ندارند. تمام مواردی که در بالا گفته شد، شامل برنامه‌های ورزشی می‌شوند. انحصار در این مورد تأثیرش را گذاشته و مخاطب مثل سابق استقبالی از آن ندارد. تازه برای فوتبال، خاصه از نوع پخش زنده‌اش، شرایط برای تلویزیون بهتر است و همچنان در زمره برنامه‌های پربیننده‌اش محسوب می‌شود.

ناگفته پیداست که این پربیننده‌بودن در مقایسه با سایر برنامه‌های کنونی است وگرنه کیست که نداند آمار در مقایسه با گذشته در همین بخش هم چنگی به دل نمی‌زند.

پس دومین مدل تلویزیون که در چنین روز مهمی برای فوتبال می‌توانست بهتر باشد، ولی نیست، ریزش مخاطبش به‌واسطه رانده‌شدن اکثر متخصصان و سپردن امور به دست آن‌هایی است که آمار نشان داد، صلاحیت چندانی برای تولید محتوای جذاب و البته مخاطب‌پسند ندارند.

غلبه نگاه پولی بر کیفیت هم دیگر مدل تلویزیون است که مخاطب فوتبالی را در چنین روزی آزار می‌دهد؛ پخش آگهی‌های بازرگانی تا یک ثانیه مانده به شروع بازی و زیرنویس‌های ناتمام در طول ۹۰ و چند دقیقه هم نشان می‌دهد که تلویزیون از پخش فوتبال، به دنبال بهره مالی است. افزایش درخور نرخ‌های آگهی در زمان پخش دیدار‌های مهم هم مهر تأییدی بر این ماجرا است. این موارد بخشی از تلاش برای انحصارطلبی تلویزیون در چنین رویداد‌هایی را توجیه می‌کند؛ هرچند تمامی اتفاقات را شامل نمی‌شود. حالا دیگر، سخن‌گفتن از این بحث که‌ای کاش این نهاد کمی با همین فوتبال که از ثانیه به ثانیه‌اش درآمدزایی می‌کند با روی خوش تا می‌کرد و دستی در جیب می‌کرد تا باشگاه‌های تا بن گرفتار بدهی را نجات دهد، امری آرمان‌گرایانه به نظر می‌رسد.

اصولا، اما در دنیایی بهتر، در چنین چهارشنبه‌هایی که مردم هم دل و دماغی برای پیگیری بازی‌های فوتبال داشته باشند، فضا برای رقابت آزاد باز است تا هر شبکه تلویزیونی که خدمت و کیفیت بهتری در پخش و تولید محتوا دارد، بتواند میهمان خانه‌های مخاطب شود. هرچند شاید مخاطب هم مجبور شود اندکی پول برای تماشای این زیبایی بپردازد، ولی آن‌وقت دیگر خیالش راحت است که نقد و نگاه یک‌طرفه‌ای به او خورانده نمی‌شود و قرار نیست با دیدن لحظه به لحظه برمدارماندگان، با آگهی‌های ریزودرشت، زیرنویس‌ها و تبلیغات عجیب و غریب که به میانه میدان هم کشیده شده و تولید محتوایی که فاقد جذابیت و کیفیت است، لذت تماشای یک بازی فوتبال از او سلب شود.

دیگر خبرها

  • دستگیری مدیر یک آرایشگاه زنانه به خاطر تبلیغ کودک‌همسری
  • عکس| خانم بازیگرِ تلویزیون، برای همیشه ایران را ترک کرد
  • کاش تلویزیون، این مدلی نبود
  • آقای بهرام افشاری، در ماجرای اخیر پایتخت، بی‌معرفتی کردید
  • گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
  • تصویری دیده نشده از علی انصاریان در پشت صحنه یک فیلم
  • برنامه کودکی نداریم که درباره «جیغ و دست و هورایش» صحبت کنیم
  • مستندی درباره مادری که دو بازیگر نقش دو دختر گمشده اش را بازی می کنند
  • حدیث میرامینی ، بازیگر : مردم می‌گویند با این تلویزیون دروغگو همکاری نکن!
  • لزوم پیوند کودکان با طبیعت از بدو تولد